فریدون مشیری ‏_‏ چراغ چشم تو

··▪●♦ برگ های سپید دفتر من ♦●▪··

فریدون مشیری ‏_‏ چراغ چشم تو
تو کیستی ، که من اینگونه ، بی تو بی تابم ؟ / شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم / تو چیستی که من از موج هر تبسم تو / بسان قایق ، سرگشته ، روی گردابم ! •●•●•● من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه ! / چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه ! / مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاه •●•● تقدیم به عزیزترین کسم و تنها دلخوشیم تو زندگی که خیلی ساده و اتفاقی وارد زندگیم شد و بهم امید داد درست زمانی که دیگه امیدی به زندگی نداشتم تقدیم به مهدی عزیزم

نظرات شما عزیزان:

رادین
ساعت21:05---2 بهمن 1391
آدم هــا بـرای هــم سنگ تمــام مـی گذارنــد،
امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی،
نــــــــه…
آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی،
"سنـــگِ تمــام" را می گذارنـد و مــی رونــد !!!


دست گلی را که می خواهی بعد از مرگ برایم بیاوری…

همین حالا تا زنده هستم به من هدیه کن


هانی
ساعت19:44---2 بهمن 1391
بازم سلام په چرا دوباره نیومدی؟ میدونی تقریبا من هر روز میام و بهت سر میزنم. راستی مر30 که بم گفتی رفتم پروفایلمو درست کردم قبلا تو قسمت تنظیمات همش میرفتم و فقط اسممو عوش کردم حالا دیگه درست شد. سر بزن یادت نره اگه آدرسم افتاد که بیا و بهم بگو اگه که بازم آدرس وبم نیوفتاد بیا وبلاگم شب شکن و بهم بگو تا اشکال و برطرف کنم گاهی اوقات نمیوفته

sadegh
ساعت11:16---2 بهمن 1391
به راستی چه سخت است خندان نگهداشتن



لبها در زمان گریستن قلبها و تظاهر به خوشحالی



در اوج غمگینی و چه دشوار و طاقت فرسا است



گذراندن روزهای تنهایی در حالی که



تظاهر میکنی هیچ چیز برایت اهمیت ندارد.


رزیتا
ساعت0:54---2 بهمن 1391
سلام.خیلی خوشم اومد خدا براهمدیگه نگهتون داره .قدرشوبدون اگه اینجوری که میگی باشه خوش به حالت .

asal
ساعت23:10---1 بهمن 1391


گلی
ساعت8:48---26 دی 1391
سلام جو جو

قشنگه افرین جان من به من سر بزنتو رو جون عزیزت لینکم کن
به من سر بزنی یا


SADEGH
ساعت20:49---25 دی 1391
چقـدر کمــ توقع شـده ام !!!

نہ آغوشت را مـیخواهـم

نہ یکــ کلام محبت آمیز ...

نہ حتـی بودنت را ...

همیـن که بیایـی و از کنـارم رد شـوی کافیست ...

مـرا بہ آرامش مـی رساند

حتی اصطکاک سایه هایمان ...


رادین
ساعت3:02---25 دی 1391
من دلم می‌خواهد

خانه‌ای داشته باشم پُر دوست

کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام

گل بگو گل بشنو

هر کسی می‌خواهد وارد خانه‌ی پرعشق و صفایم گردد

یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند

شرط وارد گشتن، شستشوی دلهاست

شرط آن داشتن یک دل بی‌رنگ و ریاست

بر درش برگ گلی می‌کوبم

روی آن با قلم سبز بهار می‌نویسم

ای یار خانه‌ی ما اینجاست

تا که سهراب نپرسد دیگر

خانه‌ی دوست کجاست…
پاسخ: kheili ghashang bod azizam ,khosh halam ke dobare omadi


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 1 / 11 / 1391برچسب:,ساعت21:57توسط النـــــــــــــاز | 15 نظر